zeka



لبیک یاحسین

باد و باران در صحرای کربلا شورش کردند ، آسمان غرید ، ابرها خروشیدند و میدان جنگ با خون آغشته گشت . یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، امام وقتی دید که تنهاست گفت: آیا کسی است که مرا یاری دهد؟ جن و انس صف بستند و گفتند : لبیک حسین لبیک ، ملائکه فریاد برآوردند لبیک حسین لبیک . دریاها به تلاطم در آمدند و کوهها به لرزش در افتادند، زمین لرزید و جانداران و نباتات به تکاپو افتادند و همصدا فریاد زدند لبیک یا حسین.  اما امام نپذیرفت  و گفت: این معامله ای است بین من و خدایم.


نامه ای به دوست

اشک من از یاقوت و لعل نیست . اشک من اشک فقرائی است که ناخواسته به آنها تحمیل گشته است. دلم رنجور است دیگر طالب فیض ِ نورِ خورشیدِ بلند اختر نیستم . من غواصی در دریای میکده را بارها دیده ام و از او ادب آموختم و در مقابل تواضع و خضوعشان سرفرود آورده ام.

دوست خودباخته ی من ، روزی مرشد و مرادی بودی و جوانیت را به چاه انداختی تا به یار برسی لیک آنچه که من می پنداشتم دیگر نیستی . برای خودت مسند و مقامی بدست آوردی چه شد که به گناه آلوده گشتی؟

روزی در خواب دیدم در پیرامونت هزاران نفر از غم سوختند ، هزاران نفر را دیدم که در دریای خون غرق شدند ، هزاران نفر آتش پرست گشتند و از تو روی برگرداندند، صدها جان  و دل به تاراج رفت چراغ زندگانی به خاموشی مبدل گشت . دیگر از وادی معرفت نامی باقی نمانده است. آری سرزمین من دیگر وادی بی نیازی نیست. سرزمین من برزخ است و بخاک افتاده در انتظار جواب پس دادن است.



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

zabanshenasi نگفته هاي تنهائي درجمع شما فروشگاه فایل امیر33 فایل اینجا می‌نویسم... Todd موج طبیعت از همه چیز ، از همه جا نقد و بررسی کنسول ها مُهر بر لب زده ولي امر مسلمين جهان امام مطلق سيد علي س